امیر حدادان: آذریها دو ماه اول زمستان یعنی دی و بهمن را به دوقسمت چهل و بیست روزه تقسیم می کنیم چهل روز اول را بویوک چیلله و بیست روز بعدی را چیچیک چیلله می گویید چه ضرب المثل ها و داستانها که در مورد سوز و سرمای چله شنیده ایم از یخ زدن مسافران ره گم کرده تا حمله گرگهای گرسنه به مردم و گوسفندان و وارد شدن گرگها به طویله های حیوانات مردم روستاها از فرط گرسنگی.
بیست سی سال پیش که من و امثال من ده پانزده سال بیشتر نداشتیم واژه چیلله یادآور برف و سوز و سرما و یخبندان بود کمتر روزی را شاهد بودیم که برف در کوچه پس کوچه های شهرها و روستاها دیده نشود و به ندرت در طول زمستان هوا آفتابی می شد. از اول پاییز به فکر تهیه چکمه و پوتین برای زمستان بودیم تا در روزهای برفی در راه مدرسه برف وارد کفشهایمان نشود برای هر بارش برفی مدرسه ها تعطیل نمی شدند مثل حالا اکثر دانش آموزان سرویس مدرسه نداشتند و فاصله خانه تا مدرسه هم کم نبود و حداقل نیم ساعتی پیاده راه بود.
تحصیلات ابتدایی را که در روستایمان اندریان بودم هر روز باید به همراه خودمان تکه چوبی یا یک تکه تزه (پهن خشک شده حیوانات) را به عنوان هیزم به مدرسه می بردیم و برای روشن کردن بخاری و گرم کردن کلاس استفاده می کردیم. بعضی از روزها به قدری برف می آمد که برادر بزرگم مرا تا مدرسه همراهی می کرد و راه را برایم بار می کرد پس از تعطیل شدن مدرسه تا شب پشت بامها را برف روبی می کردیم ( هر که بامش بیش....)
کوچه های دو سه متری روستا از برف پر می شد و پشت بام و کوچه ها با هم همسطح می شدند و تنها دور و بر درب ورودی خانه ها گود بود و جاهایی که شیب مناسب داشت و برف زیادی جمع می شد محل مناسبی میشد برای سرسره بازی و اسکی. امروز یازده بهمن اولین روز چیچیک چیله می باشد متاسفانه در طول چله بزرگ نتوانستم به روستایمان سفر کنم اما در تبریز در طول چله بزرگ هیچ برفی را شاهد نبودیم و شهر هم سفید پوش نشد به غیر از برفی که در اواخر آذرماه بارید و نوید بخش زمستانی پربرف را می داد متاسفانه تا حالا خبری از بارش برف نشده . به امیدروزهای آینده تا ببینیم چیچیک چیلله با آن همه ادعایش چیکار میکند؟
نظرات شما عزیزان: